بیست من در آستانه ۲۰ ماهگی
پسر بیست من در آستانه ۲۰ ماهگی
سلام به پسر بيست خودم
اين روزها حسابي نازدار شدي بزنم به در و تخته بين همسايه ها محبوبيت خاصي پيدا كردي و شما رو نازدار پسر صدا ميزنن ...
با بچه ها و نوه هاي همسايه ها حسابي جور شدي وعصرها همراه بابايي يه تايمي ميري تو كوچه و باهاشون بازي ميكني از بينشون با پوريا و متين كه چند سالي از شما بزرگترن بيشتر سازگاري و پوريا رو « پوآ » صدا ميزني ، متين هم يه داداش كوچولو داره به اسم مبين كه يك سال از شما بزرگتره ولي زياد باهاش بازي نميكني و بيشتر بازياي بچه هاي بزرگتر رو دوست داري مثل فوتبال ، تعمير دوچرخه و بادكردن تيوپ دوچرخه و ....
با نيكان (پسرعمه) هم حسابي جور شدي و اگه نيكان پايين خونه مادربزرگ باشه مياد طبقه بالا خونه ي ما و با هم بازي ميكنيد چند شب پيش هم از باباجون خواستي فوردتو برگردونه تا با تايرهاش بازي كني به عبارتي تعميرشون كني
برنامه پارك و شهربازي هم همچنان هر روز برقراره هر روزعصر پارك ميري و شهربازي هفته اي يك الي دو بار ميري اين ماه هم كه كارگاه مادر و كودك گروه غنچه ها ثبت نامت كردم و احتمالا چند روز ديگه كلاسا شروع ميشه و تجربه ي جديدي رو آغاز خواهي كرد به اميد خدا
علاقه چنداني به گوشي و گوشي بازي نداري ولي جديداً دوست داري فيلم هاي خودتو تو گوشي بيبيني و كلي هم كيف ميكني عاشق گوشيه دايي جون محسن هستي و هروقت خونه مادرجون باشي يا دايي جون جايي كنارت باشه گوشيش دست شماست و فقط زماني كه زنگ ميخوره يا SMS مياد خودت مياري ميدي به دايي جونو ميگي : «الو» يعني دايي جون الو كن و جواب بده
تو اين ماه هم سرما خوردي و سرفه و... رفتيم پيش دكتر خودت و چكاب شدي البته من هم اين ماه بدجوري سرما خوردم... روزهايي كه از سرماخوردگي بي حالي خيلي روزهاي اعصاب خوردكني هستن...
تازگيا اگه اشيا خاصي از دست بابا بخواي و بابا هم بخاطر خطرناك بودن اون شي نده به شما مياي و منو واسطه ميگيري و به من ميفهموني كه به بابا بگو به من بده و منم واسطه ميشم و از بابايي خواهش ميكنم بهت بده البته خودش يا من مراقبت هستيم كه خطري تهديدت نكنه
خيلي جاها لج ميكني ولي وقتي باهات حرف ميزنيم اكثراً قانع ميشي البته خيلي مواقع هم قانع نميشي و ماها قانع ميشيم تا به خواستت برسي اما در نهايت اگه باهات صحبت كنيم و قول چيزيو كه دوست داري بهت بديم قبول ميكني و ديگه خبري از لج نيست مثلاً چن شب پيش خانه بازي بوديم و حسابي بازي كردي زمان برگشتن به هيچ وجه رضايت نميدادي كه بريم خونه و من هم گفتم ويهان بيا بريم ميخوايم ببريمت سوپرماركت براي خودت خريد كني كه راضي شدي و اومدي و با ديدن اولين سوپري از تو ماشين قرارمونو يادآور شدي و ما رو ياد قولي كه داديم انداختي .... فدات شم آخه پسر خوش قول مني شما
اين روزها جاي حشره خوردگياتو نشون ميدي و ميگي : «اوف» بعدش ميري وازلين ژله اي خودتو مياري و بازش ميكني و واسه خودت كرم ميزني و بعدش از من ميخواي برات كرم بزنم جاشو نشونم ميدي ميگي «اينجا » يعني اينجا رو كرم بزن براي من
ديگه ذهنم ياري نميكنه نازدار پسرم؛ دوست دارم يه عالمه ... ولي نه ، يه عالمه خيلي كمه، من دوست دارم بيشتر از همه چند تا عكس متفرقه هم هست از اين روزها كه برات ميزارم عشقكم
نقاشي و فقط پاهاتو بنگرررر... ماژيك ها قابل شستشو هستن البته
اجازه ميخواي تا كليد پريز خاموش روشن كني
همه چيو در چشم به هم زدني به هم ميريرزي
#ويهان- ماشاالله#19monthsold#1yearsold#