مهرت به دل افتاده مثل پاییز که به مهر آمده
مهرت به دل افتاده مثل پاییز که به مهر آمده مهر جهانتابم
يكي از خوشگلياي زندگيمون نوشتن پاييز كنار اسمت و گذاشتن اون هه برگ زير پاهاته وقتي غروب لابه لاي شاخه ها روزنه ايجاد ميكنه دقيقا عين عكس هاي مخصوص تولدت كه هفته پيش گرفته شد و بزودي اينجا ميزارمشون ؛ اين روزها كه به تولدت نزديك ميشيم من پاييز رو نميبينم من زمستونو بهار رو نميبينم من تو رو ميبينم كه سبزي و روشن جانه مادر 2سال پيش تو همچين روزهايي تمام صفحات روزهاي تقويم روميزي ام رنگ شده بود و اين رنگ هاي تاريخ تاكيدي بود برحقيقته حضورت تا تاريخ تولدت رنگين كمون زندگيمون بشه و اينك دو سال و اندي است كه مهرت به دلهامون افتاده مثل پاييز كه به مهر آمده و اينجا درست همينجا كه من ايستاده ام سبز شد دوست داشتنت ميان نارنجي هاي پاييز...
اين خوشگليجاتو مادرجون براي اومدنه پاييز واست خريده عشقدونه
منم به عادت هر چند ماه دوباره سري به كشو و كمد لباسات زدم و يه سري كه هنوز قابل استفاده بودن و شما نمي پوشيدي دادم نيازمندش بپوشه تا دعاي خيرشون بدرقه خوشبختيه زندگيت باشه مهرجهانتابم