اين روزها
پسر طلاي خوشگلم؛ تقريباً بعد از تولد دو سالگيت از اين روزهات برات ننوشتم و اين تصاوير بودند كه آنچه گذشت رو تفسير كردند. ديشب مطلبي خوندم در مورد دو سالگي وحشتناك يا تِربيل توز به اصطلاح انگليسي:terrible twos كه اين روزها در اين مرحله بسر ميبريم
دو سالگي وحشتناك يكي از مراحل رشد كودكه كه با بهونه گيري، تغيير مود و گفتن كلمه نه همراهه. شناختن موضوعات كليدي مربوط به هر سن، براي درك رفتار بچه مي تونه خيلي مفيد باشه و مي تونه كمك كنه براي موقعيت هاي مختلف آمادگي داشته باشيم.
يكي از موقعيتهاي سخت و آزار دهنده اي كه ما يعني والدين زياد باهاش مواجه ميشيم بهونه گيري هاي شديدي هست كه با رفتارهايي مثل گريه كردن، جيغ زدن، پا كوبيدن، حركت اضافه دستها كه ممكنه منجر به ايجاد جراحت تو صورت والدين بشه و اصليترين حركت يعني كف زمين خوابيدن همراهه كه اين سه مورد آخر در رفتارت خيلي مشهوده
از تِربيل توز كه بگذريم اين ماه بازم سرما خوردي و از اونجائيكه درك ميكني شربت بخوري زود خوب ميشي راحت شربت ميخوري، رابطتت با دوربين اصلاً خوب نيست و نميزاري ازت عكس بگيريم كلي حرفاي بامزه ميزني و جملات رو كامل ادا ميكني و هرچي ميگيم رو عين يه ضبط ثبت ميكني و در موقعيتهاي مشابه ازش استفاده ميكني صداي تي وي كم و زياد ميكني و با من باي باي ميكني و ميگي دارم ميرم بيرون كلي ماشين بازي و توپ بازي ميكني و بازي جديدت هم : يك، دو، سه هستخلاصه اينكه اين روزها كلي تحركت زياد شده و به روال سابق تقريباً هرشب باباجون برات كتاب ميخونه و بازي ميكنه و كلي خسته ش ميكني قشنگیه زندگيه ما عشقدونه يكي يه دونه دوسِت دارم يه عالمه ولي نه، يه عالمه خيلي كمه، من دوسِت دارم بيشتر از همه