15تا16ماهگي& باي باي سال95
باي باي سال 1395
عشق كوچولوي خوشگلم تا چند روز ديگه سال 95 بارشو ميبنده و ميره و سالمون نو ميشه اين سال براي ما خاطرات تلخ و شيرين زيادي بهمراه داشت هرگز روزهاي زيبا و روزهاي سخت ( مادرانه اي براي پسرم ويهان) فراموش نميكنم در هر صورت اميدوارم سال جديد پر باشه از خبرهاي خوش و آرزوهاي قشنگ و سلامتي و سلامتي و سلامتي و سلامتي...
از اين روزها بگم كه :
چن تا كلمه به دايره لغاتت اضافه شده: جوجه=(جوجه)/ ببر=(ببر) / گُبه= (گربه) / برق =(برق) / جيش = (جيش)/ داي جي =( دايي جون) / فَنگ =(فرهنگ) / آدِ=(عادل)
از كاراي بامزت هم بگم :
- به نون داغ و هرچيز داغ و گرمي ميگي : اووووف و با انگشت اشاره هشدار ميدي كه دست نزنيد
- از وقتي تو باغ كنار استخر قورباغه ديدي و صداشو شنيدي تو خونه راه ميري و صداي قورباغه درمياري:(( قور قور قور))
-چن شب پيش بابا ازت پرسيد: ويهان تو اتاقت آشغال افتاده؟ شمام در جواب گفتي:(( آره))
-وقتي ازت ميپرسم : ويهان چن سالته؟ با انگشت اشاره عدد يك 1 نشونمون ميدي
-ميگم عشقم كيه؟ با حركت دست (دستتو ميزني رو سينه ) ميگي منم منم
از عكساي 15 ماهگي در حين خريد كفش عيدت
واسه عصرونه كيك پختم و بابا خواست عكس بگيري
آماده شدي بريم بيرون..