ويهان سه چرخه سوار
سه چرخه سوار كوچولوي من
ميچسبد در اين بهار
كنار اين شكوفه ها و باران هاي بيقرار و ناگهاني
كنارم عطر تو نشسته باشد
با گرم شدن هوا و رو به راه شدن برنامه پارك رفتن روزانه ، قصد كرده بوديم سه چرخه بخريم واسه پسر طلامون فقط من منتظر بودم شما كمي بزرگتر شي كه بتوني توانايي پدال زدن داشته باشي كه هفته پيش به اتفاق مادرجون رفته بوديم پارك ملل ، قسمت پارك بازي مشغول سرسره بازي بودي...
يهويي از سرسره اومدي پايين و دويدي سمت سه چرخه اي كه اونجا پارك بود البته چند وقتي بود كه توجهت تو پارك به سمت دوچرخه هاي بچه هاي بزرگتر از خودت جلب ميشد اونجا هم خواستي به سه چرخه دست بزني كه صاحب سه چرخه پسربچه اي كه تقريباً 2 سالي از شما بزرگتر بود اومد جلو و با دست شما رو هول داد .....
تا بحال پيش نيومده بود يه همچين رفتاري باهات بشه از اونجائيكه من زياد پارك و خانه بازي ميبرمت هميشه تعامل و ارتباط خوبي با بچه هاي ديگه داري ولي خب همه بچه ها كه يكسان نيستند و همه شرايط خانوادگي يكساني ندارند...
بعضي اوقات رفتار غريبه ها آدم متحير ميكنه واسه همين يه لحظه بهت زده شدي و تعجب كردي و اين از نگاهت كاملاً معلوم بود بعدش مادرجون اومد و خواست دلداريت بده... كه منو بغل كردي و زدي زير گريه....و اين شد كه همون روز و پيش از موعدش رفتيم و سه چرخه خريديم... مباركت باشه شيرين پسرم
حالا چن روزيه كه سه چرخه خوشگلت همه جا همراه ما شده و كلي هم دوسش داري بازم مباركت باشه عشق يكي يه دونمچشم و چراغ خونم