واپسين روزهاي سال 95
واپسين روزهاي سال 1395
سلام عشق كوچولوي مامان فدات بشم من ديگه چيزي تا عيد نمونده بهار نزديكه تا بهانه رويش و روييدن بشه و اين دومين عيدي كه شما پيشموني و همه چي قشنگتره با شما بگم از اين روزا كه كلي كار عقب افتاده دارم هنوز خونه تكوني تموم نشده البته اگه وروجك شيطونم بزاره تا عيد تميز بمونه خريدامون هم هنوز كامل نشده اگه خدا بخواد تو اين هفته خريداي ما كامل ميشه فردا عصر قراره به عنوان يكي از حاميان بنياد نيكوكاري دست هاي مهربان در نمايشگاه و گالري نقاشي كه به همت اين بنياد برگزار شده شركت كنيم بازارچه خيريه ماهك هم به اميد خدا تو اين هفته ميريم و ايشالله روزاي آخر هم هفت سين بچينيم شيرين عسل مامان شيطون تر از قبل شدي و همش راه ميري ديروز باغ بوديم و كلي واسه خودت گشت و گذار كردي شكوفه ها بوي شكفتن ميدادن ديگه حرفي نيست جز عاشقي با شمااااااااااااا:بوس بوس فرشته خوشگلم.
شكوفه هاي بهاريه باغ